آدمها در مواجه با کودکان سهگونه برخورد میکنند

آدمها وقتی به یک کودک میرسند و میتوانند با او تجربهای مشترک بسازند به سه دسته تقسیم میشوند:
دسته اول انگار نه انگار با موجودی شگفتانگیز، منحصر به فرد و ویژه مواجه شدند. با آن کودک هم مانند یک شی برخورد میکنند. شیای که هیچ احساس و عاطفه ای هم نسبت به آن ندارند. برخی از آنها به خاطر اینکه عریضه هم خالی نباشد یک لبخندکی هم به او میزنند. آنها موضوعات خیلی جدیتری در زندگی دارند!
دسته دوم کسانی هستند که در مقایسه با گروه اول، کودک برایشان با اهمیت است، ولی نه آنقدر که شوری در آنها ایجاد کند یا کنجکاوی آنها را برانگیزد. آنها شاید برای اینکه وقتشان را پر کنند یا اینکه کمی سرگرم شوند با کودک رابطه ای برقرار میکنند.
اما برای دسته سوم هر کودک موجودی جالب، یونیک و حیرتانگیزه. در حالیکه شاید هیچ نسبتی با آن کودک نداشته باشند ولی میتوانند و سعی میکنند تجربهای مشترک با او بسازند. با شور، شوق و ظرافت تمام به نگاهها، حرفزدنها، شیرینکاریها، کنجکاویها، پرسشگریها، لبخندها، بازیها، مهارتها، خرابکاریها، همکاریها، حسادتها ، توجهطلبیها، خوشحالیها، نگرانیها و عصبانتیتهای او توجه میکنند و پاسخ میدهند.