بحران هویت ؛ اریکسون و بحران هویت نوجوانی

نوجوانی برای بسیاری از نوجونان دوره پرو فراز و نشیب خودآگاهی است و مشخصات آن هم بیداری سائقهای جنسی و رشد سریع بدن و شک و شرم درباره گذشته و آینده است.
اریکسون دروه نوجوانی (۱۳ تا ۱۹ سالگی) را دوره هویتیابی فرد در برابر آشفتگی نقش تعریف میکند.
هویت چیست؟
اوانز هویت را اینگونه تعریف میکند: مفهومی چندوجهی است اما اصولا احساس هشیارانه بیهمتا بودن و جهت داشتن است که از تجربیات روانی اجتماعی ادغام شده در ایگو نشئت میگیرد – از جمله از همانند سازیهای قبلی شخص در گروههای مختلف (مثل خانواده، همکیشان، همکلاسیها و همسالان) و از خودانگارههای خود او.
هویت شامل این حس هم هست که انتخاب رضایتبخشی کردهایم و همسر مناسبی برگزیدهایم. ارتباط ما با آینده را نیز در بر میگیرد؛ مثل انتخاب شغل و به رسمیت شناخته شدن توسط دیگران به عنوان عضو مسئول جامعه.
بخش قابل توجهی از هویت ما را کارهایی که برای زندگی انجام میدهیم، حمایتهای جامعه از ما و آرمانهایی که در کلاس ، کشور و در فرهنگ خود درونی میکنیم تشکیل میدهد.
هویت شامل چیزهایی است که هستیم، میخواهیم باشیم و قرار است باشیم. در عین حال شامل چیزهایی است که نمیخواهیم باشیم یا میدانیم قرار نیست باشیم.
بحران هویت
هویت یک دفعه بدست نمیآید و خاص نوجوانی نیست. ولی بحران هویت معمولا در نوجوانی پیش میآید.
اگر چه نوجوانان دوست دارند خود را به یک رشته اهداف و اصول که به زندگی معنا میدهند و جهت میبخشند پایبند شوند، ولی انتخاب رضایتبخش برای بسیاری از آنان بسیار سخت است.
اریکسون میگوید نوجوانان در دوره آشفته نوجوانی با همانندسازی افراطی با قهرمانانها سعی میکنند برای خود هویتی بسازند.
آنها برای جمع و جور کردن خود به طور موقت با قهرمانان گروهها و جماعتها همانندسازی افراطی میکنند. از طرف دیگر خیلی گروهگرا، کمطاقت و ظالم میشوند و آدمهایی را که از لحاظ رنگ پوست یا فرهنگ متفاوت هستند را طرد میکنند و ظواهری مثل لباس و ژستها را ملاک خودی و غیرخودی قرار میدهند.
این نوع کمطاقت شدن دفاعی در برابر آشفتگی است که در این مقطع از زندگی که بدن به طرز چشمگیری بزرگ میشود و تغییر میکند و امکانات و گزینههای متضاد از گذشته برجامانده، اجتنابناپذیر است. نوجوانان با تشکیل دار و دسته و پرورش افکار قالبی درباره خودشان و آرمانها و دشمنانشان، موقتا به یکدیگر کمک میکنند.
اریکسون درباره سیر رشد و تحول در نوجوانی چه میگوید؟
نظر اریکسون در مورد نوجوانان و سیر رشد و تحول آنان به طور کلی خوشبینانه است. او معتقد بود آشفتگی و سازنده عمل نکردن تقصیر آنها نیست، بلکه تغییرات سریع سیاسی، فرهنگی و فنآوری باعث میشود ارزشهای قبلی آنان دیگر موثر و مفید نباشد.
یک بخش از آشفتگی نوجوانان هم به بزرگسالان بر میگردد که به ارزشهای خود اطمینان ندارند و نمیتوانند نوجوانان را به درستی هدایت کنند.
حل و فصل موفقیتآمیز بحران نوجوانی به پایبندی منجر میشود که اریکسون آن را دنبال کردن آزادانه علایق به رغم تضییقات اجتنابناپذیر نظام ارزش میداند.
نوجوانانی که تعارضات این مرحله را به طرز رضایتبخشی حل و فصل نمیکنند دارای هویت منفی میشوند. این گروه از نوجوانان به نقشهایی که اجتماع آن را مناسب و درست میداند، به دیده حقارت نگاه میکنند و با آنها دشمنی میکنند. همچنین به گروهها، آدمها و ایدئولوژیهایی که برای آنها و جامعه مخرب هستند، علاقمند میشوند.
اگر نوجوان بحران هویت را نتواند برای خود حل کند چه میشود؟
اریکسون اعتقاد دارد که اگر نوجوان بحران هویتیابی را به خوبی پشت سر نگذارد معمولا در سنین بالاتر آن را از سر میگیرد.
منبع: نظریههای شخصیت، ریچارد رایکمن، ترجمه مهرداد فیروز بخت، نشر ارسباران، چاپ سوم، ۱۳۹۳
شاید این مطلب هم برای شما سودمند باشد:
نوجوانی و مسائلش ؛ ۱۰ موضوعی که یک نوجوان با آن درگیر است